سفرنامه هند - ۱۹ :: معابد خواجوراهو
سلام
قبل از ادامه سفرنامه، بهتر است توضيحی بدهم که منظور من از مقايسه جهانسی با شهرهای کوچک ايران ، فقط از نظر کوچکی شهر بود، وگرنه شهرهای ما از بسياری از شهرهای دنيا (حتی توی اروپا) بسيار تميز تر است.
از بدو ورود ،مسئولین کنفرانس در مورد معابد خواجوراهو خیلی تبلیغ میکردند که یکی از معروفترین و بزرگترین معابد هند است .روز آخر اقامت در جهانسی، یک لندرور کرایه کردیم تا به خواجوراهو برویم. البته چون تعدادمان زیاد بود (۷ نفر) ، دو نفر مجبور شدند که عقب بنشینند که نتيجه آن کمر درد و گردن درد بود. البته جایمان را عوض می کردیم ، ولی خودش خاطره جالبی بود.
توی راه ،بین جهانسی و خواجوراهو، مناظر بسیار زیبائی را دیدم. البته در برخی مناطق هم فقر شدید را به وضوح می شد دید. از جمله مدرسه ای که حدود ۳۰ دانش آموز آن با فقط ۳ معلم ، روی حصیر های پاره ای در حیاط نشسته بودند.با آنها صحبت کرده و عکس هم گرفتیم. بین راه ماشین پنچر شد
. یکی از دوستان خیلی ناراحت شد و شروع به غر زدن کرد (که از ابتدای مسافرت تا وقتی که خوشبختانه از ما جدا شد اين غر زدن ها ادامه داشت) ولی بقیه ما شروع به بازی فوتبال با ظرف آب کردیم
. بعد از برگشت راننده ، به راه خود ادامه داده وپس از حدود ۵- ۴ ساعت به خواجوراهو رسیدیم. یک شهر کاملا توریستی با هتل های زیاد.
خواجوراهو بین قرن های ۹ و ۱۰ میلادی ساخته شده است.طبق معمول پس از پرداخت دلار وارد شديم. محوطه بسيار بزرگی بود با تعداد زيادی معبد، و محوطه سازی بسيار زيبا وسبز. به نظر من بهشت ميمونها بود، چون ميمونهای بسيار زيادی همه جا بودند.جالب اين بود که برای ورود به معابد بايد همه ما کفش ها يمان را در می آورديم. برای اطلاعات بیشتر در مورد خواجوراهو می توانید به اینجا و اینجا و اينجا مراجعه کنید. به عکس های زير نگاه کنيد.
عکس های بيشتر را می توانيد اينجا نگاه کنيد.
وقتی بيرون آمديم ازفروشگاههای صنايع دستی ديدن کرده و مقداری هم خريد کرديم. وقتی می خواستيم برگرديم ديگر شب شده بود. در راه برگشت، يک عروسی هم ديديم که به سبک عروسی های روستاهای ما، عروس و داماد سوار اسب بودند ومردم به دنبال آنها با سر وصدا و پايکوبی حرکت می کردند.
فردای آن روز به طرف آگرا و تاج محل حرکت کرديم.
ادامه دارد
وااااااااااای خارج! من عاشق جهانگردی ام:(( منم ميخوام!
سلام عزیزم قشنگ بود مثل همیشه منم اپ هستم بیا پیشم تا سلامی دیگر بدرود
سلام.ممنون که به وبلاگم سر زده بوديد.خيلی وبلاگ قشنگی داريد.طوری هم نوشتيد که ادم حس ميکنه داره همه چی رو از نزديک ميبينه.شما از نوادگان ناصر خسرو نيستيد؟
سلام خوشحال شدم که يه دوست جديد بهم سرزدهبود. مطالبت برام خيلی جالب بود. حتما برمیگردم که سفرنامه تاجمحل رو بخونم. شاد باشيد.
من به روز هستم به من هم سر بزنيد.
سلام سلام؛به به خداييش عجب جايی بوده ؛عکسها که نشون ميده خيلی هنرمندانه ساخته شده بوده ؛ راستی شنيدين تخت جمشيد داره يه بلاهايی سرش مياد ؟؟ اگر اطلاعی دقيق داشتين بی زحمت به من ميگين(البته لطفا). بعدشم من هميشه فکر ميکردم خوندنه سفرنامه خيلی خسته کننده باشه ؛ولی سفر نامه شما خيلی هم ادم رو سر شوق مياره ؛خسته نباشيد هيچ وقت ؛مرسی.
سلام.... ببخشيد اگه دير رسيدم.... آخه مسافرت بودم.... اميدوارم ناراحت نشده باشيد....خيلی جالب بود من که لذت بردم...موفق باشی...
ممنون که سر زدی
سلام..اومدم ولی نميبينم..بازم ميام..
من در گوگل توانستم تاج محل را از بالا ببينم انگار اندازه اش مثل ميدان نقش جهان اصفهان است